آن هاله جادویی باطل شد؛ روایت پنج روزنامه‌نگار از ترک شغل رویایی‌

مدرسه روزنامه‌نگاری میدپوینت 1402/09/15

روایت ترک شغل پنج روزنامه‌نگار

موریلو کامراتو

روزنامه‌نگارانی از آرژانتین، برزیل، پاناما و بریتانیا در گزارش رویترز از دلایل ترک تحریریه و رفتن به سراغ مشاغل دیگر می‌گویند.

دبورا دوک در کودکی تصمیم گرفت روزنامه‌نگار بشود. حالا او ۳۴ ساله است. نمی‌خواست فقط روزنامه‌نگار باشد. می‌خواست برای روزنامه دوکامرسیو بنویسد، برای تاثیرگذارترین روزنامه ایالت رسیفه در شمال شرق برزیل، دلش می‌خواست خبرنگار سیاسی درجه یکی باشد. 

 دبورا کمی بعد از فارغ‌التحصیلی شغل رویایی‌اش را داشت، و خبرنگار حوزه سیاسی روزنامه‌ دوکامرسیو شده بود. گرچه که این رویا چندان دوام نداشت، همکاران کارکشته‌اش را یک‌به‌یک اخراج می‌کردند و آنچه می‌دید با ایده‌آلش فرسنگ‌ها فاصله داشت، استانداردهای خبرنویسی و پوشش خبری از همیشه پایین‌تر بود. او از پا درآمده و ناامید، روزنامه‌نگاری را رها کرد.

ماه مه امسال خبرگزاری بی‌بی‌سی گزارشی منتشر کرد که نشان می‌داد بسیاری از مردم از مشاغل رویایی خود سرخورده می‌شوند و مدام با خود درگیرند که آیا این رویا ارزش این‌قدر سرمایه‌گذاری معنوی و صرف زمان را داشت. در این گزارش به گروه‌های شغلی گوناگونی اشاره شده بود و نشان می‌داد چگونه بسیاری از مشاغل به واسطه‌ بی‌ثباتی اقتصادی یا ناکارآمدی شرایط حاکم، ناپایدار می‌شوند و برای شاغلان در آن عرصه‌ها سرخوردگی به همراه می‌آورند. 

بی‌بی‌سی در این گزارش به مطالعه موردی از کره‌جنوبی هم اشاره می‌کند، جایی که جوان‌ها برای پرداخت‌های پایین و دستمزد ناچیزی که برای کار در مشاغل محبوبشان به دست می‌آوردند اصطلاح «دستمزد عشقی» را ابداع کرده‌اند، دستمزدی که فقط از سر علاقه به آن کار تحمل کردنی است. 

چرا مردم دنبال شغل روزنامه‌نگاری می‌روند؟

آیا روزنامه‌نگاری را هنوز می‌شود یک شغل رویایی حساب کرد؟ هنوز نسل جوان در سراسر دنیا از روزنامه‌نگاری به عنوان رویایی برای مقابله و تحقیق درباره فساد، شاهد دست اول لحظه‌های مهم تاریخی، و روایتگر بی‌عدالتی و جنگ و قحطی، یاد می‌کنند. هنوز حتی بسیاری برای روزنامه‌نگار ماندن و ادامه دادن، از دستمزدهای بالاتر و موقعیت‌های شغلی بهتر چشم‌ می‌پوشند. 

«لذتش فراتر از پول بود، لذتی از جنس زندگی برای ثبت تاریخ در همان لحظه، لذتی از جنس دخیل بودن در آنچه رخ می‌دهد. همیشه می‌گویم تاریخ‌نگار مفسر بازی است که تمام شده، اما روزنامه‌نگار در همان لحظه وقوع در آن نقشی به عهده دارد. من برای روزنامه‌نگاری و روزنامه‌نگار شدن هیجان‌‌زده بودم، شاید ساده‌لوحانه به نظر برسد، اما دلم می‌خواست مفید باشم.»

این حرف‌های گابریل روشا گاسپار ۴۰ ساله است، خبرنگار سابق رادیو بین‌المللی فرانسه که چند سال پیش زیستن و کار در این رویا را ترک کرد. 

پدر و مادر گابریل هر دو روزنامه‌نگار حوزه موسیقی بودند و او هم هرگز به داشتن شغل دیگری فکر نکرده بود. او کارش را با حضور در اتاق خبر شروع کرد و به عنوان خبرنگار اقتصادی و مدتی هم خبرنگار فناوری و سیاست‌خارجی کار کرد. اما وقتی بحران اقتصادی فراگیر گریبان سازمان‌های خبری را گرفت، گابریل با این سوال روبرو شد که در این مسیر چه آینده‌ای در انتظارش خواهد بود. 

روشا گاسپار می‌گوید: «جدای از این‌ها اشکال مختلفی از سانسور وجود دارد که از بیرون قابل مشاهده نیست. اما وقتی در اتاق خبر کار می‌کنید به مرور درکش می‌کنید، اینکه به طرز نامحسوسی اخبار شرکت‌های بزرگ سانسور می‌شوند. متوجه می‌شوید شرکت‌های بزرگ تجاری که آگهی تبلیغاتی می‌دهند، وزن نامتناسبی در اخبار پیدا می‌کنند، و پررنگ می‌شوند. همه این‌ها بر اتاق خبر تاثیر می‌گذارند و خبرنگار و اتاق خبر را دچار شکلی از خودسانسوری می‌کنند.»

روشا گاسپار که از اتاق‌های خبری سنتی ناامید شده بود، به پروژه‌های روزنامه‌نگاری مستقل پیوست، اما آنجا هم مشکلاتی بسیار و خاص داشت. «روزنامه‌نگارها اینجا تسلیم‌ناپذیر و اهل جدل بودند، اما خروجی کار روزنامه‌نگاری آزاد کیفیت چندانی نداشت، کار حرفه‌ای نبود.» و این نقطه‌ای بود که گابریل را به کل از این حرفه ناامید کرد، او از تخصص خانوادگیش در حوزه موسیقی و فناوری استفاده کرد و به یک شرکت بزرگ تولیدکننده موسیقی پیوست و مدیر شد. 

گابریل روشا گاسپار در این شغل جدید حقوق و درآمد بالاتری دارد، حالا برای خودش آپارتمانی خریده و لازم نیست برای کسب کمی درآمد اضافه‌کاری و شغل دوم دست و پا کند. او یادش می‌آید وقتی روزنامه‌نگاری می‌کرد تمام تعطیلات‌ آخر هفته را مشغول اضافه‌کاری و نوشتن مطالب حق‌التحریری بود، نوشتن درباره موضوعاتی که برایش رضایت شخصی همراه نداشت. او می‌گوید: «آن گزارش‌‌ها را فقط برای کمی پول بیشتر انجام می‌دادم.»

آیا با یک موضوع نسلی روبرو هستیم؟

آيرام کورآ، مشاور امور تجاری در این تصمیم‌ها رگه‌هایی از تغییرات فرهنگی و نسلی می‌بیند، تصمیم‌ گاسپار و دوک برای ترک شغل‌شان را اینگونه تفسیر می‌کند: «هر نسلی اسطوره‌های تازه‌ای برای خود خلق می‌کند. در زادگاه من، دیگر این ستاره‌های موسیقی راک نیستند که اسطوره نسل جدید بشوند، بلکه همه می‌خواهند مارک زاکربرگ باشند.»

سال ۲۰۱۹ نتیجه یک نظرسنجی در بریتانیا نشان می‌داد که صنعت مشاغل خلاق، با پرداخت دستمزدهای پایین‌تر از استاندارد جامعه، از علاقه و اشتیاق فعالان این عرصه سواستفاده می‌کند. کمی بعد در سال ۲۰۲۰ نظرسنجی دیگری منتشر شد که نشان می‌داد ۴۷ درصد از افراد زیر ۳۰ سالی که در این نظرسنجی شرکت کرده‌اند، موافقند برای  مدتی در شغل رویایی‌شان رایگان کار کنند. آنها باور داشتند به این ترتیب می‌توانند به شغل رویایی‌ خود دست پیدا کنند. 

کورآ معتقد است مساله درآمد و اقتصاد بخش مهمی از این معادله است، او می‌گوید: « خیلی از مردم تحت تاثیر جمله‌هایی مثل «با اشتیاق زندگی کن» قرار می‌گیرند و تسلیم می‌شوند. اما در شرایط سخت اقتصادی کمتر کسی حاضر است برای شغل رویایی خودش بجنگد و در آن وضعیت بماند.»

در مساله روزنامه‌نگاری نیز ، پول و درآمد و البته ثبات شغلی عوامل تعیین‌کننده‌ای برای حفظ روزنامه‌نگاران حرفه‌ای در این عرصه است. 

ترک جایگاه روزنامه‌نگاری برای پیوستن به عرصه سیاست 

دیه‌گو کوینتروس، روزنامه‌نگار آرژانتینی، بعد از ۱۰ سال کار مستمر به عنوان خبرنگار در روزنامه لا ناسیون از تحریریه این رسانه مشهور خداحافظی کرد. او با یک بورسیه تحصیلی می‌خواست مدتی در اسپانیا درس بخواند، اما مدیران روزنامه حتی با مرخصی بدون حقوق او هم موافقت نکردند. اما به هر حال دیه‌گو تصمیمش را گرفته بود.

وقتی دوباره به بوینس‌آیرس برگشت برای تامین هزینه‌های زندگی دیگر به تحریریه برنگشت و شغل دیگری برای خودش دست و پا کرد. دیه‌گو می‌گوید: «وقتی ۲۰ ساله‌ای، درآمد کم چندان برایت مهم نیست. وقتی ۳۰ ساله می‌شوی، اینکه حتی برای گذراندن یک تعطیلی آخر هفته پولی در جیب نداری، معادله برایت پیچیده می‌شود.»  همین جیب خالی بعد از ۱۰ سال کار بود که باعث شد دیه‌گو این روزها شغل مشاور رسانه‌ای یک سیاستمدار را انتخاب کند.

سال ۲۰۱۹ در نوشتن مقاله‌ای برای رویترز همکاری داشتم، در آن مقاله به این مساله پرداخته بودیم که سیاستمداران برزیلی به راحتی موفق می‌شوند روزنامه‌نگاران حرفه‌ای شمال شرق کشور را جذب سیاست کنند و از آنها در سمت دستیار و مشاور رسانه‌ای بهره بگیرند. براساس نظرسنجی که انجام داده بودم، متوجه شدم تقریبا ۴۰ درصد از روزنامه‌نگاران فعال در تحریریه‌های برزیل در کمتر از یک دهه کارشان را ترک می‌کنند و با تجربه‌ای که کسب کرده‌اند، مشاور ارتباطات و رسانه سیاستمداران می‌شوند یا به آژانس‌های مشاوره رسانه‌ای و تبلیغات می‌پیوندند. 

روزنامه‌نگاران بسیاری در حال تغییر مسیر شغلی هستند، اما بسیاری از آن‌ها منطقی‌ترین و در دسترس‌ترین گزینه برای آینده شغلی خودشان را متخصص روابط عمومی و مشاور رسانه‌ای شدن، می‌بینند. لوئیس بورون، روزنامه‌نگار پانامایی که ۱۲ سال مستمر در روزنامه‌های ال‌استرلا و لا پرنسا کار کرده بود، حالا در بخش ارتباطات یکی از آژانس‌های مرتبط با سازمان ملل کار می‌کند. لوییس هم مقاله‌نویسی برای روزنامه را به دلایل مالی کنار گذاشت.

او می‌گوید: «گرچه به عنوان روزنامه‌نگار آزاد و حق‌التحریری کار می‌کردم، اما برای گذران زندگی شغل باثباتی لازم داشتم. یکی از روزنامه‌هایی که با آن کار می‌کردم پذیرفت که من دریافتی ثابتی داشته باشم، اما با بدتر شدن اوضاع اقتصادی، آنها قرارداد پاره‌وقت‌شان را هم با من فسخ کردند. وقتی این درآمد را هم از دست دادم، آنچه از مقاله‌های گاه‌‌به‌گاه نوشتن گیرم می‌آمد حتی برای زنده ماندن و خرج خورد و خوراک هم کافی نبود.»

حالا با کار بیرون از تحریریه اوضاع مالی او بهبود چشمگیری پیدا کرده است، او می‌گوید: «تغییر شغل به من و خانواده‌ام این امکان را داد که به خانه جدیدی برویم، ماشین بهتری بخریم و برای پسرم  امکانات بهتری مهیا کنیم.»

دبورا دوک هم بعد از ترک تحریریه و فاصله گرفتن از روزنامه‌نگاری مسیر مشابهی را در پیش گرفت. او اکنون به عنوان مدیر بخش ارتباطات در یک موسسه دولتی مشغول به کار است. دبورا معتقد است به این ترتیب شاید بتواند دوباره اشتیاقش را برای بازگشتن به تحریریه باز یابد. او حالا در رشته علوم سیاسی کارشناسی ارشد گرفته و یکی از نامزدهای دریافت بورس دکتری در دانشگاه براون ایالات متحده است. 

تاثیری فراتر از روزنامه‌نگاری

سام دوبرلی، روزنامه‌نگار بریتانیایی هم وضعیت مشابهی را تجربه کرده است. او پس از یک دهه کار برای اتحادیه رادیو و تلویزیون اروپا، اکنون در یکی از بخش‌های مدیریتی سازمان دیده‌بان حقوق بشر در برلین مشغول به کار است. او قبل از پیوستن به سازمان دیده‌بان حقوق‌بشر مدتی در سازمان عفو بین‌الملل کار می‌کرد، جایی که برایش این فرصت را مهیا کرد که تاثیر معناداری در جامعه اطرافش بگذارد و به این ترتیب فاصله گرفتن از رسانه و روزنامه‌نگاری را در فضایی مشابه از نظر اثرگذاری دنبال کند. 

دوبرلی می‌گوید: «در تحریریه خیلی زود سردبیرم کردند، یک نقش مدیریتی که بسیار سرخورده‌ام می‌کرد. انگار از نظر خودم شده بودم یک روزنامه‌نگار از پا درآمده و  بدون خلاقیت. برای همین لازم داشتم از آن فضا فاصله بگیرم و تغییر مسیر بدهم. پس پیشنهاد کار در سازمان عفو بین‌الملل را پذیرفتم. موقعیت شغلی که به نظرم با روزنامه‌نگاری در ارتباط بود، بر روی اشتراکات اثرگذاری در موقعیت شغلی جدید و روزنامه‌نگاری تمرکز و احساس خیلی بهتری پیدا کردم.»

آیرام کورآ، مشاور امور تجاری، معتقد است، جادوی اشتیاق و علاقه بی‌حد به کار برای روزنامه‌نگاری، مفهومی است متعلق به گذشته که حالا دیگر طرفدار ندارد. هر چند که هنوز برخی رسانه‌ها در صدد جذب جوانانی با این شکل از علاقه‌مندی و از خودگذشتگی هستند، جوانانی در جست‌وجوی معنا. اما به نظر کورآ جست‌وجوی خوشبختی فقط از طریق شغل، خود فرمولی کامل برای ناراحتی و سرخوردگی است.

کورآ توصیه‌ای می‌کند که خودش اسمش را گذاشته «اشتیاق‌زدایی». او می‌گوید: «زندگی محرک‌های دیگری هم دارد؛ مثل رشد فردی، سلامت روابط و فعالیت‌های بدنی. این سوال‌ها که «من کیستم؟» و «چه کار می‌خواهم بکنم؟» همیشه باید بخشی از زندگی باشد. مساله اصلی این است که به روشنی بدانید حاضر به پذیرش چه چیزهایی هستید و نمی‌خواهید کدام یک از این محرک‌های دیگر را از زندگی‌تان حذف کنید.»

روزنامه‌نگار سابق هنوز روزنامه‌نگار است؟

در مقاله‌ای که بی‌بی‌سی منتشر کرده است، اریک چک، دانشیار دانشگاه میشیگان، به مساله وجودی مشاغلی که بر مبنای اشتیاق انتخاب می‌شوند، پرداخته است. او می‌نویسد: «اگر چنین شغلی را رها کنید، یا از آنجا بروید، ناگهان در معرض وضعیتی قرار می‌گیرید که گویی بخشی اصلی از هویت وجودی‌تان را از دست داده‌اید، بخشی از آنچه فکر می‌کردید قرار است بشوید و این تجربه می‌تواند ویرانگر باشد.»

روشا گاسپار می‌گوید با وجود اینکه از تحریریه رفته، هنوز خودش را روزنامه‌نگار معرفی می‌کند. او می‌گوید: «درست است که حالا روزنامه‌نگاری و نوشتن برای رسانه را محض دل خودم و سرگرمی انجام می‌دهم، اما بیرون آمدن از شغل روزنامه‌نگاری و نوشتن به این شکل باعث شده دیگر آن مشکلی که سر راه روزنامه‌نگار بودن داشتم، برایم از بین برود.»

بورون روزنامه‌نگار پانامایی هم همچنان خودش را روزنامه‌نگار معرفی می‌کند، او می‌گوید: «روزنامه‌نگار بودن همیشه رضایت‌بخش است.»

اما همه با روشا گاسپار و بورن موافق نیستند. 

کوینتروس، روزنامه‌نگار آرژانتینی، می‌گوید هنوز موقع پر کردن فرم‌های مربوط به اطلاعات می‌نویسد «روزنامه‌نگار»، اما دیگر آن احساسی که در گذشته داشت در او بیدار نمی‌شود. او اضافه می‌کند: «هیچ نوستالژی سراغم نمی‌آيد، نمی‌توانم خودم را در تحریریه ببینم.»

دوک هم خودش را فارغ‌التحصیل رشته روزنامه‌نگاری معرفی می‌کند. او معتقد است روزنامه‌نگاری بخشی از هویت اوست. ولی متوجه است که «هاله مقدس حول حرفه روزنامه‌نگاری دیگر آن هاله قبلی نیست.» آن جادو برایش باطل شده است. 


این گزارش ۳۱ آگوست ۲۰۲۳ در وبسایت مدرسه روزنامه‌نگاری رویترز در آکسفورد منتشر شده و این موسسه اجازه بازنشر آن را به میدپونیت داده است. 

دوره‌ها