جنگ ۱۲ روزه متوقف شده اما جنگ روایت‌ها ادامه دارد 

مدرسه میدپوینت 1404/04/25

جنگ ۱۲ روزه متوقف شده اما جنگ روایت‌ها ادامه دارد 

عکس از رویداد ۲۴

جنگ اسرائيل و ایران متوقف شده؛ اما ترسش همچنان برجا مانده است. زخم‌های این جنگ هم همچون هر جنگ دیگری قرار است تا مدت‌ها روح و روان مردم و مصیبت‌دیدگان را بخراشد.
وقوع آتش‌بس پس از جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل- که البته پای آمریکا هم به آن باز شد- سبب شده تا این‌روزها مردم نفس راحتی بکشند؛ هر چند که افکارعمومی جنگ را تمام شده نمی‌داند.
جمهوری اسلامی همچنان بر برنامه‌های هسته‌ای و غنی‌سازی پافشاری می‌کند؛ در آن‌سو مقام‌های اسرائیلی همچون یسرائیل کاتز، وزیر دفاع، می‌گویند ارتش اسرائیل باید آمادگی خود را برای حفظ برتری هوایی بر آسمان تهران حفظ کند و می‌خواهد مانع از بازسازی توانمندی‌های ایران شود. چنین موضع‌گیری‌هایی از سوی دو سوی این درگیری سبب شده بسیاری در ایران حمله دیگری به خاک ایران را قریب‌الوقوع بدانند. چنانکه این‌روزها در شبکه‌های اجتماعی، محافل خانوادگی و هر اجتماعی گفت‌وگوها به این سوال ختم می‌شود: «دوباره حمله می‌کنند؟» و پاسخ‌ها اغلب بر پایه ظن و حدس طیف گسترده‌ای از احتمالات را در برمی‌گیرد.

چنانکه ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه تهران، چندی پیش جلوی دوربین شبکه خبر با اطمینان گفت اسرائيل «ظرف هفته‌ آینده» یا تا قبل از دهم ماه ژوئیه به ایران حمله‌ می‌کند. در شبکه‌های اجتماعی نیز این گمانه‌زنی‌ها به ارائه روز دقیق حمله دوباره رسیده است، برای مثال کاربرانی در شبکه ایکس می‌نوشتند: «ظن قوی بر این است که اسرائيل در روز تاسوعا به ایران حمله خواهد کرد.» در عین‌حال برخی از کاربران هم ترجیح می‌دهند حملات جنگنده‌های اسراییلی را تمام شده، بدانند و به تقویت این فرضیه می‌پردازند.
بحران‌ها همواره بستر مناسبی برای گسترش شایعات بوده‌اند، به‌ویژه در شرایطی که افق آینده برای مردم مبهم و ناپایدار است. پژوهشگران بر این باورند که در موقعیت‌های نامشخص، زمانی که مردم احساس ناامنی یا تهدید می‌کنند، فضا برای شکل‌گیری و انتشار شایعه مهیاتر می‌شود.

اگر در جنگ هشت ساله ایران و عراق مسئله عدم دسترسی به اطلاعات بود، اکنون در این جنگ دوازده روزه و روزهای آتش‌بس سردرگمی در بمباران‌های خبری برای تشخیص خبر درست از گمراه‌کننده به معضلی بزرگ بدل شده و اضطراب عمومی و ناامنی روانی را به حد اعلای خود رسانده است.

در حمله‌ اخیر اسرائیل به ایران نیز دست‌کم دو عامل وضعیت را به‌مراتب بحرانی‌تر کرده است.

  • نخست آن‌که پدافند هوایی و مقام‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران در برابر این حمله به‌طور کامل غافلگیر شدند. در برابر چشمان ناباور مردم، فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همان‌ها که سال‌ها بر توان دفاعی کشور تأکید می‌کردند و در مواجهه با «استکبار جهانی» به رجزخوانی می‌پرداختند، در خانه‌های خود کشته شدند.
  •  شوک بزرگ‌تر اما از دست رفتن کنترل حریم هوایی کشور بود؛ به‌گونه‌ای که نیروهای اسرائیلی، با کمترین ممانعت، اهداف متعددی را در سراسر ایران بمباران کردند: از پرتاب‌گرها و انبارهای موشک‌های بالستیک در غرب کشور گرفته تا تأسیسات هسته‌ای و حتی فرودگاه مشهد در شرق ایران.

در چنین شرایطی، مردم برای یافتن پاسخی به پرسش‌های بنیادینی چون امنیت و بقا، به رسانه‌های رسمی چشم دوخته‌اند. با این حال، تجربه نشان داده است که عملکرد بسیاری از شبکه‌های خبری فارسی‌زبان در داخل و خارج از کشور، به‌شدت تحت تأثیر دستورالعمل‌ها و ملاحظات سیاسی قرار دارد.
صداوسیما جمهوری اسلامی، از همان ساعات ابتدایی حمله، نوار سیاه هشدار را از صفحه تلویزیون حذف کرد و در شرایطی که جامعه در بهت و بی‌خبری به سر می‌برد، اقدام به پخش سرودهای حماسی و سخنانی درباره «اقتدار نظام» کرد؛ اقتداری که در نگاه بسیاری از مردم، به پایین‌ترین سطح خود از زمان انقلاب ۱۳۵۷ رسیده بود.

در آن‌سو، برخی از شبکه‌های فارسی‌زبان مستقر در خارج از کشور که با رویکردی معارض، خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، به استقبال حمله رفتند و هر بمبی را که بر تأسیسات هسته‌ای، نظامی و حتی بر سر غیرنظامیان فرود می‌آمد، به‌عنوان گامی در مسیر «آزادی ایران» معرفی کردند. این رویکرد نیز سرخوردگی‌ها و نقدهای کاربران در شبکه‌های اجتماعی را به دنبال داشت، چنانکه کاربری در ایکس نوشت: «اگر اسرائیل هم از حمله مجدد صرف‌نظر کرده باشد، این شبکه تلویزیونی کوتاه نمی‌آید؛ هر پنج دقیقه یک‌بار خبر حمله جدید را منتشر می‌کند، بی‌آن‌که به منبعی معتبر استناد کند.»
در کنار این‌ها، در روزگار ارتباطات دیجیتال و در وضعیت‌های جنگی انتشار و گسترش اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده، به‌طرز فزاینده‌ای افزایش یافته است؛ اگر در جنگ هشت ساله ایران و عراق مسئله عدم دسترسی به اطلاعات بود، اکنون در این جنگ دوازده روزه و روزهای آتش‌بس سردرگمی در بمباران‌های خبری برای تشخیص خبر درست از گمراه‌کننده به معضلی بزرگ بدل شده و اضطراب عمومی و ناامنی روانی را به حد اعلای خود رسانده است.

به‌عنوان نمونه، تنها دقایقی پس از اعلام آتش‌بس میان ایران و اسرائیل، موجی از اخبار ضدونقیض درباره تداوم درگیری‌ها، فضای رسانه‌ای را دچار ابهام و سردرگمی کرد. در چنین وضعیتی، مخاطبان نه‌تنها در انتخاب منبع معتبر دچار تردید می‌شوند، بلکه حتی اطلاعات موثق نیز ممکن است در میان انبوهی از داده‌های نادرست و جهت‌دار گم شود.
در این آشفته‌بازار خبری باید نقش فزاینده‌ و گاه مخرب فناوری‌های نوین، از جمله هوش مصنوعی مولد، تصاویر جعل عمیق (دیپ‌فیک) و محتوای دیجیتال ویرایش‌شده را نیز افزود؛ این ابزارها اکنون به شیوه‌هایی مؤثر برای دست‌کاری افکار عمومی به کار گرفته می‌شوند. این فناوری‌ها نه‌تنها روایت‌های مسلط درباره‌ جنگ را دگرگون می‌کنند، بلکه تجربه‌ زیسته ما از واقعیت را نیز مخدوش می‌سازند؛ به‌گونه‌ای که مرز میان واقعیت و جعل، روزبه‌روز مبهم‌تر و لغزنده‌تر می‌شود.

مصیبت و وسوسه پذیرش شایعات
در شرایطی که افراد به‌طور مستقیم با تجربه جنگ و مصیبت مواجه‌اند، زمینه‌ روانی آن‌ها مستعد پذیرش شایعاتی می‌شود که در شرایط عادی ممکن است باورپذیر نباشند. برای نمونه، پژوهشی تازه بر روی بازماندگان یک زلزله نشان داده است افرادی که دچار اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) هستند، بیش از دیگران در افکار منفی غوطه‌ور می‌شوند. این روند چندان غیرمنتظره نیست، اما آن‌چه موضوع را پیچیده‌تر می‌‌کند، اینجاست که چنین افرادی معمولاً از جا ماندن از اخبار می‌ترسند؛ چراکه داشتن اطلاعات می‌تواند به‌طور مستقیم با حفظ جان، مال و بقایشان در ارتباط باشد. همین ضرورت، میل به دریافت هر نوع خبر را، حتی اگر تأییدنشده و بی‌منبع باشد، افزایش می‌دهد.

در یک وضعیت جنگی، افراد ممکن است به شکل وسواس‌گونه‌ای به پیگیری اخبار بپردازند. آن‌ها اغلب با اضطراب، شبکه‌های اجتماعی را زیرورو می‌کنند تا نشانه‌هایی از خطرها یا تهدیدهای قریب‌الوقوع بیابند، به این امید که بتوانند واکنش دفاعی مناسبی نشان دهند. در چنین شرایطی، مغزِ درگیر اضطراب مزمن، مستعد پذیرش شایعاتی است که حتی اگر فاقد اعتبار باشند، در راستای ترس‌های درونی فرد قرار دارند و از همین‌رو، باورپذیر به نظر می‌رسند.

جنگ و اضطراب اجتماعی، بستری فراهم می‌کنند برای شکل‌گیری و گسترش شایعات. مردمی که از آن‌چه در روزهای آینده رخ خواهد داد، بی‌خبرند، این خلأ اطلاعاتی را غالباً با بدبینانه‌ترین سناریوهای ممکن پر می‌کنند.

تاریخ بارها نشان داده است که آن‌چه روان‌شناسان و جامعه‌شناسان از آن با عنوان «شایعات هولناک» (Dread Rumours) یاد می‌کنند، در بستر بحران‌ها و ناامنی‌های جمعی بیش از هر زمان دیگری پدیدار می‌شود. این شایعات، بازتابی از ژرف‌ترین ترس‌ها و اضطراب‌های جامعه‌اند؛ آن‌ها اغلب آینده‌ای کابوس‌وار را پیش‌بینی می‌کنند و به‌ویژه در زمانی که واقعیت تلخِ خشونت هنوز از ذهن‌ها زدوده نشده، به‌راحتی باورپذیر می‌شوند.

پس از حمله اسرائیل به ایران، شایعه‌ تکرار قریب‌الوقوع این حمله، نمونه‌ای کلاسیک از یک «شایعه هولناک» است؛ شایعه‌ای که فاجعه‌ای دیگر را در آینده نزدیک پیش‌فرض می‌گیرد و برای بسیاری از مردم که هنوز در شوک حمله پیشین‌اند، تهدیدی واقعی و در دسترس جلوه می‌کند. در چنین وضعیتی، جنگ و اضطراب اجتماعی، بستری فراهم می‌کنند برای شکل‌گیری و گسترش شایعات. مردمی که از آن‌چه در روزهای آینده رخ خواهد داد، بی‌خبرند، این خلأ اطلاعاتی را غالباً با بدبینانه‌ترین سناریوهای ممکن پر می‌کنند.
از یک منظر، باور به چنین شایعاتی می‌تواند کارکردی تسکین‌دهنده نیز داشته باشد؛ چراکه افراد با دست یافتن به اطلاعاتی حتی ناموثق احساس آمادگی بیشتری برای مواجهه با خطر می‌کنند و تصور می‌کنند که این بار، غافلگیر نخواهند شد.

جنگِ اطلاعاتیِ پس از جنگ نظامی
وقتی گرد‌وغبار جنگ فرو‌می‌نشیند، اغلب جنگ دیگری آغاز می‌شود: جنگ اطلاعات. پس از توقف درگیری میان ایران و اسرائیل، حالا هر دو طرف تلاش می‌کنند تا روایت مورد نظر خود را بر افکار عمومی غالب کنند. برخی از این روایت‌ها واقعی‌اند و برخی دیگر گمراه‌کننده. اطلاعات نادرست نه‌تنها می‌تواند به بی‌اعتمادی نسبت به آتش‌بس دامن بزند، بلکه ممکن است خود زمینه‌ساز تنش‌های تازه شود. در چنین شرایطی، اطلاعات به سرعت سیاسی می‌شود.

اما شاید نگران‌کننده‌تر از همه، کسانی‌اند که بی‌اعتنا به عواقب کارشان، اطلاعات گمراه‌کننده را بازنشر می‌کنند. حتی بدتر، برخی خود دست‌به‌کار می‌شوند و با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی مولد، تصاویر یا ویدیوهایی جعلی و دستکاری‌شده می‌سازند، صحنه‌هایی از اتفاقاتی که هیچ‌گاه رخ نداده‌اند.
هدف اصلی چنین محتوایی تحریک احساسات است. با انتشار اخبار جعلی و تئوری‌های توطئه، مروجان این اطلاعات می‌کوشند تا روحیه جامعه‌ جنگ‌زده را تضعیف کنند. برای مثال، روایت‌هایی مانند اینکه «آتش‌بس فقط یک فریب موقت است و اسرائیل به‌زودی دوباره حمله خواهد کرد»، می‌تواند به افزایش ترس و بی‌ثباتی روانی دامن بزند.

هر دو حکومت ایران و اسرائیل از توانایی‌های سایبری پیچیده‌ای برخوردارند و به‌خوبی می‌دانند که افکار عمومی ترس‌خورده، آسان‌تر فریب می‌خورد. به همین دلیل، بسیاری از مردم که از یک جنگ جان به‌در برده‌اند، حالا خود را در میدان مینِ روایت‌های گمراه‌کننده می‌یابند؛ درحالی‌که هنوز با تبعات جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند، ناچارند در میان سیل اخبار نادرست، حقیقت را جست‌وجو کنند.
 
چگونه با شایعه مقابله کنیم؟
در این «جنگِ بعد از جنگ»، چه می‌توان کرد تا اسیر شایعات و اطلاعات ساختگی نشویم؟
پژوهشگران می‌گویند باید با نگاهی انتقادی به اطلاعات بنگریم، به‌ویژه در بحران‌ها و شرایط هیجانی. این یعنی قبل از پذیرفتن یا بازنشر یک ادعای بزرگ، چند لحظه تأمل کنیم و از خود بپرسیم:

  • آیا این ادعا منطقی و قابل باور است؟
  • آیا منبع آن معتبر است؟
  • آیا ترس و اضطراب من، بر قضاوتم تأثیر نگذاشته؟

  در جامعه‌ای که به‌تازگی جنگ را پشت سر گذاشته، اضطراب امری طبیعی است. اما این اضطراب را باید شناخت و مدیریت کرد. باید بپذیریم که ترس وجود دارد، اما نگذاریم که بر ما فرمان براند. گفت‌وگو با دوستان، آشنایان یا یک مشاور، می‌تواند به کنترل این احساسات کمک کند.

 

مغز ما استادِ پس‌زدن اطلاعاتی‌ست که نمی‌خواهد بشنود. اما به همان اندازه باید نسبت به اطلاعاتی که با ترس‌ها یا باورهایمان هم‌سوست، محتاط باشیم. هر ادعایی که بیش از حد «خوب» یا «ترسناک» به نظر می‌رسد، به بررسی بیشتری نیاز دارد. یکی از راهکارهای مؤثر، مقایسه اطلاعات با منابع گوناگون است. کارشناسان سواد رسانه‌ای توصیه می‌کنند که خبرها را از چند منبع معتبر بررسی کنیم و صرفاً به آن‌چه در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود، اکتفا نکنیم. رسانه‌های رسمی هرچند بی‌نقص نیستند، اما معمولاً سازوکارهایی برای راستی‌آزمایی دارند.
باید مراقب جوگیری جمعی باشیم. گاهی ده‌ها نفر در شبکه‌های اجتماعی مثل ایکس یا فیسبوک خبری را بازنشر می‌کنند، درحالی‌که هیچ‌کدام منبع موثقی ارائه نمی‌کنند. در این مواقع، بهترین کار فاصله‌گرفتن از فضای پرتنش شبکه‌های اجتماعی است تا از دامن‌زدن ناخواسته به شایعه جلوگیری کنیم.

اگر می‌خواهیم نقش مثبتی در جامعه ایفا کنیم، بهتر است آن کسی باشیم که با احتیاط می‌گوید: «بگذارید اول از صحت خبر مطمئن شویم، بعد درباره‌اش صحبت کنیم.»
در نهایت، کنترل ترس و اضطراب نیز اهمیت دارد. در جامعه‌ای که به‌تازگی جنگ را پشت سر گذاشته، اضطراب امری طبیعی است. اما این اضطراب را باید شناخت و مدیریت کرد. باید بپذیریم که ترس وجود دارد، اما نگذاریم که بر ما فرمان براند. گفت‌وگو با دوستان، آشنایان یا یک مشاور، می‌تواند به کنترل این احساسات کمک کند. ترس اگر درست هدایت شود، به ما قدرت می‌دهد تا واقع‌بین بمانیم، نه این‌که اسیر شایعه و دروغ شویم.


حقیقت پس از آتش‌بس
شایعه و اخبار جعلی را می‌توان ترکش‌های نامرئی جنگ دانست، ترکش‌هایی که حتی پس از پایان درگیری، همچنان می‌توانند به پیکر جامعه‌ای که در تلاش برای ترمیم خود است، آسیب برسانند.
جنگ ایران و اسرائیل متوقف شده، اما نبرد بر سر حقیقت هنوز ادامه دارد. شایعاتی درباره احتمال حمله‌ مجدد اسرائیل، بازتابی است از ترسی عمیق که بر جامعه سایه انداخته؛ ترسی در دل مردمی که عمیقاً آسیب دیده‌اند. درک این‌که شایعه‌ها چگونه شکل می‌گیرند، چگونه اضطراب می‌پراکنند، و چگونه بخشی از کارزارهای هدفمند اطلاعات جعلی می‌شوند، گامی‌ست به‌سوی واقع‌بینی، کنترل ترس‌ها و بازسازی اعتماد.

پایان جنگ، افزون بر فرصتی برای بازسازی زیرساخت‌ها، باید زمانی باشد برای بازسازی روان جمعی و برای هوشیارتر شدن نسبت به آنچه می‌شنویم، می‌خوانیم یا می‌بینیم.
با آگاهی، تردید سالم، حمایت متقابل، و پرهیز از واکنش‌های شتاب‌زده به هر خبر، می‌توانیم از قدرت شایعات و اخبار جعلی بکاهیم. شاید مهم‌ترین توصیه در این آشفته‌بازار خبری این باشد: هر یک از ما مسئولیم که چیزی به این دنیای مه‌آلودِ زاییده جنگ اضافه نکنیم.
در عمل، این یعنی پیش از پذیرفتن یا بازنشر هر خبر، چند لحظه مکث کنیم. بیندیشیم. و آنگاه تصمیم بگیریم که آیا آن ادعا ارزش باور کردن یا منتشر شدن را دارد یا نه.
بسیاری هنوز در دل امید دارند که با پایان جنگ، حقیقت نیز رخ بنماید. با اندکی صبر، هوشیاری و همدلی، شاید بتوان اعتماد از‌دست‌رفته را، هم در میان مردم و هم نسبت به رسانه‌ها، از نو ساخت.
 

دوره‌ها